- داعی شاعر
مولانا داعی شاعری است، نظام الدین علیشیر نوائی آرد: دایم الاوقات در سرخس بر سر مزار شیخ لقمان پرنده میبود و از روح او استفاضۀ خیرات و فتوح مینمود و این مطلع از اوست:
جستیم آن دهن رابالای چاه غبغب
در خنده گفت آن مه آنجا که نیست مطلب،
(نفحات الانس جامی ص 73 و 249)،
و نیز نوائی ذیل ترجمه حال مولانا محمود عارفی آنجا که مطلع ذیل را از اشعار او نقل کند:
دردا که درد کرد سواد نظر خراب
و ایام کرد چشمۀ چشم مرا پرآب،
گوید: مولانا داعی هم آن قصیده را بدرد چشم خود جواب کرد و این بیت او خوب واقع شده است:
بر پلک سرخ دیدۀ من داروی سفید
باشد بعینه نمک سوده بر کباب،
(مجالس النفائس ص 20)
جستیم آن دهن رابالای چاه غبغب
در خنده گفت آن مه آنجا که نیست مطلب،
(نفحات الانس جامی ص 73 و 249)،
و نیز نوائی ذیل ترجمه حال مولانا محمود عارفی آنجا که مطلع ذیل را از اشعار او نقل کند:
دردا که درد کرد سواد نظر خراب
و ایام کرد چشمۀ چشم مرا پرآب،
گوید: مولانا داعی هم آن قصیده را بدرد چشم خود جواب کرد و این بیت او خوب واقع شده است:
بر پلک سرخ دیدۀ من داروی سفید
باشد بعینه نمک سوده بر کباب،
(مجالس النفائس ص 20)
